تا زمانیکه فضای کسب وکار باثبات و قابل پیش بینی نشود و هزینههای تولید کاهش پیدا نکرده، بهره وری بهبود قابل توجه و امکان رقابت فراهم نشود، نقدینگی به سوی تولید هدایت نمی شود.
بانک مرکزی در تازهترین گزارش خود اعلام کرده است نقدینگی کشور به ۱۵۰۰ هزارمیلیارد تومان رسیده است. برپایه مصاحبه اقتصاددانان ارشد این رقم از نقدینگی، معادل تولید ناخالص داخلی شده است. به این ترتیب نسبت نقدینگی به تولیدناخالص داخلی از ۵۰ درصد به ۱۰۰ درصد رسیده است. از ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی موجود ۱۳۰۰ هزارمیلیارد تومان آن که معادل ۸۸ درصد است سپردههای بانکی است. پرسش این است که این میزان سپرده در بانکها یعنی ۱۳۰۰ هزار میلیارد تومان که با دلار ۵ هزارتومانی هم که حساب شود برابر ۲۶۰ میلیارددلار میشود چرا به بخش اقتصاد تولیدی راه پیدا نمیکند و چه راه کاری برای هدایت این نقدینگی بزرگ به سوی تولید وجود دارد؟
پیش از اینکه به این پرسش بسیار با اهمیت برسیم و پاسخی برای آن ارائه کنیم، بایداز مدیران بانک مرکزی و از اعضای دولت و همچنین از دستیار و معاون اقتصادی رییس جمهور به عنوان اقتصاددانان کابینه خواست، بخش توهمی وبیهوده را از این ارقام بیرون بکشند تا در باره اعداد واقعی صحبت شود. اما برای پاسخ به این پرسش که چرا شهروندان منابع خود را به جای سرمایه گذاری در سایر بازارها مثل بازار سرمایه، بازارتولید صنعتی، بازار تولید محصولات کشاورزی در بانکها سپرده کردهاند، باید کمی با صراحت بیشتر گفت. آنها که کلان سپرده گذارند و منابع قابل توجهی پول نقددارند حواسشان به همه بازارها و ریسکها و تهدیدها و مقایسه ریسک هر بازار با سایر بازارها جمع است. این گروه براساس تجربه فهمیدهاند نهاد بانک تا امروز از امنیت بیشتر به لحاظ حفظ ساختار و نگهداشت وضع موجود نسبت به سایر نهادها برخوردار است. شهروندان با حواس جمع میدانند دولت و سایر نهادهای حکومتی دست کم تاروزی که شرایط فعلی پابرجاست ازاصل سرمایه و سود سپرده گذاران به دلیل ترس از دومینوی فروپاشی احتمالی حمایت میکنند. این کلان سپرده گذاران به همین دلیل منابع خود را درجایی امن نگهداشته اند. به لحاظ فنی – اقتصادی نیز سپرده گذاری در بانکها به مثابه روشی برای سرمایه گذاری به دلیل نرخ سود با ثبات و بالاتر از فعالیتهای تولیدی عادی مزیت بیشتری دارد.
معنای فعالیتهای تولیدی عادی در این نوشته این است که دربرخی فعالیتها مثل پتروشیمی و فولاد و فلزات اساسی و خودرو شرایط به اندازهای پیچیده و انحصاری است که کلان سپرده گذاران ترجیح میدهند به این حوزههای انحصاری و عجیب وارد نشوند. یک دلیل دیگر اینکه نقدینگی ۱۳۰۰ هزار میلیاردتومانی موجود دربانکها به سوی فعالیتهای تولیدی نمیروند این است که سپرده گذاران خرده پا که به لحاظ ناآشنایی با سایر بازارها و اعتماد به نهاد بانکی که حالا در هر شهر و محله و شهرستان و بخش شعبه دارند و در برابر دیدگان آنها ست، رضایت دارند. واقعیت این است که اقتصاد ایران به دلیل اداره سنتی آن و دور بودن از تحولات شگفت انگیز انواع بازارهای سرمایه گذاری، پس انداز کنندگان را وادار میکند تنها در چند بازار شناخته شده و البته مشهورترین آنها یعنی بازارپول که بانکها قلبان به حساب میآیند رجوع کنند. چه کنیم که نقدینگی به سوی بخش تولید برود؟ این پرسش برای ایرانیان سخت و دشوار شده است چون اقتصاد عجیبی داریم. در هرسرزمینی که اقتصاد سالم و بدون دردسر دارند و نرخ سود درفعالیتهای تولیدی نسبت به فعالتهای مالی و سپرده گذاری در بانکها بالاتر است منابع به همانجا میروند. تاوقتی این معادله برقرار نباشد هدایت کردن بی معنی است. مردم حواسشان جمع است و پولشان را جایی میبرند که امن باشد، بازارباثبات باشد و نرخ سود بالاتری دارد.
پس تا زمانیکه فضای کسب وکار باثبات و قابل پیش بینی نشود و هزینههای تولید کاهش پیدا نکرده، بهره وری بهبود قابل توجه و امکان رقابت فراهم نشود، قاعدتاً نمیتوان چنین انتظاری داشت.