با جهش نرخ ارزهای معتبر به ریال ایران طی چهار سال گذشته، تولید داخلی میرفت که به لحاظ رقابت در بازارهای صادراتی و حتی رقابت با واردات کالاهای مشابه و با همان کیفیت و مطلوبیت در وضعیت بهتری قرار گیرد؛ اما به سه دلیل این مهم محقق نشد:
ترس مبهم از دست دادن محبوبیت:
نهاد دولت به عنوان یکی از قوای ادارهکننده کشور و البته در صف اول مواجهه با مشکلات ترس دارد و ترس داشت که با رها کردن قیمتها و جهش قیمتی کنترلشده نزد مردم نامحبوب شود و به این ترتیب مانع آزادسازی شد. این ترس البته تنها مختص به دولت نبود و نهادهای قدرت مثل مجلس و قوه قضائیه و نهادهای دیگر و احزاب مخالف و منتقد دولت نیز فشار زیادی به دولت آورده و میآورند که برای رضایت شهروندان نباید قیمتها را رها کند.
قیمتگذاری و سرکوب:
دولت تولید را تحت فشار قرار داده است که نباید و حق ندارد قیمتها را مطابق با بازار آزاد فرض کند و باید رعایت دولت و مصرفکننده برایش حتی بالاتر از سود انتظاری باشد. در فضایی که شانس به تولید روی آورده بود و میتوانست دستکم تولید داخلی را برای عرضه به بازارهای دیگر رونق دهد باز هم در تله سیاستهای خاص دولت افتاد و هنوز در همین دام و تله باقی مانده است. سرکوب قیمتی و جنگ دامنهدار با تولیدکنندگان به بهانه تثبیت قیمتها در بازار و رعایت حال مصرفکنندگان با شدت ادامه دارد.
هدر دادن شانس با ممنوعیت صادرات:
دولت با سیاستگذاری ناصحیح در تجارت خارجی و ممنوعیت صادرات کالاهای تولید داخل که در منطقه و در جهان بازار داشته شانس تولید را کاهش داده است. اگر سرکوب صادرات به شکل سیستمی و گسترده انجام نمیشد بازارهای منطقهای و جهانی در دسترس تولیدات ایران قرار میگرفت و میشد امیدوار بود که رهایی از وابستگی به صادرات نفت بهطور واقعی کاهش یابد.