آمریکا قدرت اول اقتصاد جهان است و در همین حال بدهکارترین دولت جهان را نیز دارد. آیا بدهکار بودن باید نکوهش شود؟
روی روشن بدهکاری
به دو دلیل نکوهش بدهکاران باید مردود شود: نخست آنکه بدهکار بودن معنایش این است که اعتبار دارید و کسانی بر پایه همین اعتبار به شما قرض میدهند. دوم اینکه وقتی بدهکار میشوید که امید دارید در آینده نزدیک درآمدهایی بیش از هزینهها به دست آورده و از همان محل بدهیهای خود را پرداخت کنید.
سویه تاریک بدهکاری
اما این پدیده روی دیگر و روی بسیار بدی نیز دارد. به این ترتیب که اگر بیمحابا بدهی بالا بیاورید و نتوانید در زمان وعده دادهشده بدهی خود را بدهید و این کار چند بار تکرار شد آنگاه دیگر کسی به شما اعتماد نخواهد داشت و پس از درنگ در پرداخت بدهیهای خود این داستان به گوشها خواهد رسید و بیاعتبار شده و به دالان تاریک ورشکستگی میرسد.
آیا بدهکار بودن باید نکوهش شود؟
بنابراین باید دانست بدهی و بدهکار بودن در گام نخست پدیده شری نیست. بدیهی است با عنایت به مراتب فوق و پیامدهای منفی و وسیع ناپایداری بدهیهای دولت در ایجاد و همافزایی و همزمانی بحران احتمالی منتج از ناپایداری بدهیها با سایر عدم تعادلهای پرهزینه دیگر در اقتصاد نظیر بحران بانکی و بحران خروج سرمایه از یکسو و از سوی دیگر افت درجه اثرگذاری سیاستهای مالی در تحقق اثر ضدچرخهای در بخش واقعی به دلیل انباشت بدهی دولت به فعالان اقتصادی و در نتیجه قفل شدن اقتصاد از کانال کاهش توان اهرمی مخارج دولت، ضرورت تعدیل مالی در میانمدت با توجه به تجربه بلندمدت کشورها و بازنگری در مبادی ایجاد بدهی و هزینه در بودجه دولت گوشزد میشود.